فیلمی درام براساس داستانی واقعی
فیلم «جنگجوی درون» بر اساس رمان «جنگجوی صلح طلب» اثر «دان میلمن» ساخته شده است. در این رمان میلمن، داستانی واقعی از زندگی خود را به رشته تحریر در آورده است.
**دربارهی فیلم
«جنگجوی درون» در دوم ماه ژوئن سال 2006 در سینماهای آمریكا اكران شد و پس از آن دوازده كشور دیگر از جمله برزیل، مكزیك، لبنان، كلمبیا، امارات متحده عربی، تایوان، پرو، یونان و ... به پرده سینماها راه یافت. این فیلم در كالیفرنیا فیلمبرداری شده است.
دان مك میلمن نویسنده رمان جنگجوی صلح طلب خود نیز در قسمتی از فیلم به ایفای نقش پرداخته است. وی در صحنهیی كه شخصیت دان در فیلم پس از تصادف موتور سیكلت برای اولین بار تمریناتش را از سر میگیرد، به عنوان راننده در پمپ بنزین در مقابل دوربین قرار میگیرد.
**داستان فیلم
در این فیلم داستان زندگی دان میلمن به تصویر كشیده میشود. جوانی با اندامی ورزیده كه برای شركت در مسابقات انتخابی المپیك در رشته ژیمناستیك تمرین میكند. وی ورزشكار و دانشجویی موفق است، اما در كنار تمام این مزیتها، دان با یك مشكل بزرگ دست و پنجه نرم میكند. او تقریباًهر شب كابوس میبیند كه نه میتواند دربارهی آنها توضیح دهد و نه میتواند فراموششان كند
**دربارهی فیلمساز
«ویكتور سالوا» متولد بیست و نهم ماه مارس سال 1958 در شهر « مارتینز» ایالت كالیفرنیا ایالات متحده آمریكا به دنیا آمده است. وی از دوازده سالگی شروع به ساخت فیلمهای كوتاه كرد. اولین فیلم كوتاه او با نام «چیزی در زیر زمین» در سال 1986 منتشر شد كه مورد توجه كارگردان مطرح فرانسیس فورد كوپولا قرار گرفت. با كمك «كاپولا» و بودجهای دویست هزار دلاری، « سالوا» دومین فیلمش را با نام « خانه دلقك» در سال 1989 به كارگردانی كرد پس از ساخت این فیلم « سالوا» قدم در جاده موفقیت گذاشت. وی پنج بار نامزد دریافت جایزه از جشنوارههای معتبر جهانی شد و دو بارعنوان نخست را از آن خود كرد.
سالوا در سال 1995 جایزه ویژه تماشاگران را در جشنواره فیلم ژراردمر (Gerardmer film festival) برای فیلم « پودر» دریافت كرد و در سال 1999 جایزه ویژه «ماكسی» جشنواره فیلم «سانتامونیكا» را برای فیلم «مسیر»از آن خود كرد.
از جمله آثار « سالوا» میتوان به «جنگجوی درون» (2006)، «جیپرز كریپرز» (2001) ، جیپرز كریپرز 2 (2003) ، مسیر (1999) ، پودر (1995) ، ماهیت دیو (1995)، خانه دلقك (1989) و چیزی در زیرزمین (1986) اشاره كرد.
***
«جنگجوی درون» محصول سال 2006 آلمان و آمریكا به مدت یكصد و بیست دقیقه به زبان انگلیسی و با استفاده از سیستم صدای دیجیتال دالبی توسط كمپانی دی ای جی پروداكشنز dej productions تهیه و تولید شده است. ویكتور سالوا كارگردانی این فیلم «ورزشی- درام» و فیلمنامهی آن را «كوین برنمارت»براساس رمانی از «دان میلمن» به رشته تحریر درآورده است. از جمله بازیگران این فیلم میتوان به « اسكات مچلوویچ» ( در نقش دان میلمن) ، نیك نولتی (در نقش سوكراتس) ، امی اسمارت ( در نقش جوی) ، تیم دیكی ( در نقش مربی گاریك) ، اشتون هلند ( در نقش تامی ) و پاول وسلی ( در نقش ترور)اشاره كرد.
**این فیلم توسط «امیر هوشنگ قطعهی» ( مدیر دوبلاژ) و با گویندگی دوبلورهایی چون «امیرهوشنگ قطعهای»، « سعید شیخ زاده» ، « محمدرضا مومنی» ، « زهرا اسدی»، « شهراد بانكی» ، «رضا آفتابی»، « امیر حكیمی» و «فتح اللهی» به مدت 102 دقیقه به زبان فارسی دوبله شده است.
اطلاعات بیشتر در مورد سینمایی جنگجوی درون
http://www.imdb.com/title/tt0438315
دانلود زیر نویس فارسی سینمایی جنگجوی درون
http://20uploads.com/files/1390/farvardin/7d3f_Peaceful-Warrior[2006]DvDrip[Eng]-aXXo.rar
لینک دانلود مستقیم با قابلیت ریزوم به زبان اصلی
جنگجوی درون
فیلم جنگجوی درون (Peaceful warrior).نمیدونم دیدید یا نه. اما کل فیلم تلاش های یک نفر برای تمرکز بر روی هدفشه
(داستان واقعی ژیمناستیک کار جوانی که پس از وقوع حادثه ای پای راستش خرد شد و تلاش های مجدد او برای رسیدن دوباره به اوج!!!)
البته هدف رو خیلی والاتر از همه چیزا تعریف کرده بود
هدف والاتر رو خدمت به مردم تعریف کرده بود!!!!
اما برای رسیدن به چیزهایی که دوستشون دارید فقط کافیه تمرکز کنید
حقیقتا همینجوری که رسیدن به این تمرکز کار یک دقیقه یا دو دقیقه نیست!!!
باید تمرین کرد شاید به طول یک عمر
در اون فیلم چند نکته حایز اهمین بود که بی لطف نیست اینجا ذکر بشه
نکته اول اینه که آشغال های ذهنتون رو بریزید بیرون
دور و بر شما هر لحظه پر از اتفاق هایی هست که در حال حادث شدن هستند اما شما از اکثر اونا غافلید!!! و این به خاطر از دست دادن حساسیت مغز و ذهن شماست چرا که ذهنتون رو پر از افکار نامربوط کردید!!
دغدغه های بی خودی! فکر درباره اینکه دیگران در مورد شما چه فکر میکنند!!! و دیگر حرفهایی که بعضی هاشون هم صلاح نیست گفته شه!!!
خیلی چیزا هس که فقط باید خودتون فکر کنید
اما اگر برای شروع نیاز به یک موتور محرک دارید این فیلم رو نگاه کنید شاید جواب خیلی از سوال های شما توی همین فیلم باشه!!!!
قسمتهایی از این فیلم بی نظیر:
----------------------------------------------
توی فیلم برای اینکه درک درستی از این تمرکز بده
نقش اول فیلم(پسره) رو توسط اون شخصی که در اصل ساخته ذهن خود طرف هست(پیرمرده)، به داخل آب رودخونه میندازه
بعد میگه دیوونه شدی!! چرا اینکارو کردی
پیرمرده بهش میگه که میخواستم ذهنتو خالی کنم!!!!
پسره میگه تو داشتی منو تو رودخونه مینداختی
بر میگرده بهش میگه نه. موقعی که داشتی توی رودخونه می افتادی به چی فکر میکردی
نمیدونم!
...
به مدرسه؟
نه!
به خرید از مغازه؟
نه!
به چیزی که براش عجله داشتی؟
نه!.....
پیرمرد: به حال فکر میکردی.صد در صد وقف تجربه ای بودی که داشتی.حتی یک کلمه هم براش داشتی.آآآآآآآآآآآآ(فریاد اول شخص به هنگام پرت شدن توی آب)!
بعد پسره بهش میگه تو عقلت رو از دست دادی، میدونستی!
که درجواب میشنوه
همین خودش یک عمر تمرین برده!توهم باید عقلتو از دست بدی!
باز پیرمرده میگه تو حواست نیست
دوباره مغزت داره پر میشه
داری تمام چیزهایی که اتفاق می افته رو از دست میدی!
که طرف بهش میگه چیزی اتفاق نمی افته
بعد اونجاست که طرف دستش رو شونه های پسره میذاره و ناگهان تمام اتفاقاتی که در یک لحظه می افته رو بهش نشون میده!!!
----------------------------------------------قسمتی دیگر در اوایل آشنایی با پیرمرد....
بدست آوردن عقل و خرد برای واکنش صحیح
در مکان مناسب و زمان مناسب
آشغالا رو ببر بیرون!!!
آشغالا این بالاست (اشاره به سر)
بریزشون بیرون
این اولین مرحله تعلیم توست!
--------------------------------------------برای شروع::
اولین درک یک جنگجو
چیه؟
ندونستن!
...
پسره:چیکار میکنی اگه کاری رو که به خاطرش بدنیا اومدی انجام ندی؟
پیرمرده: هر چیزی مقصودی داره حتی این، پیدا کردنش هم دست خودت هست
------------------------------------------در قسمتی از فیلم در گام های بعدی موفقیت
شخص رو به فکر وامیداره
میگه دیگه به حرفات گوش نمیدم تا اینکه حرفی برای گفتن داشته باشی
و اونو ترک میکنه تا با خودش فکر کنه
تو خلوت خودش به خودش فکر کنه تا حرف جدیدی از درون خودش پیدا کنه!!
-----------------------------------که بعد از چند روز پسره میاد و بهش میگه
امکان نداره اتفاقی نیفتهکه بعد پیرمرده میگه به خونه خوش اومدی!!!
هیچ لحظه ای عادی نیست
--------------------------------------برای از بین بردن حس برتری و غرور پیرمرده هم بهش یاد میده که تو از کسی بهتر نیستی همونطور که از کسی بدتر هم نمیشی
مشکل اعتیاده!!
تمام کاری که باید بکنی اینه که در رابطه با انتخاب هات با دقت و هوشیاری عمل کنی و در قبال کارات مسئول باشی
-------------------------------------این قسمت پیرمرد با توجه به آسیب های جسمانی پسر بهش میگه تمریناتت ژیمناستیکتو ادامه بده!...
پیرمرد: یک جنگجو چیزی که عاشقش هست رو ول نمیکنه
عشق رو تو کاری که میکنه پیدا میکنه
که شخص اول شرایطش رو برای پیرمرد توضیح میده!(داشتن یک پلاتین توی پا!)
پیرمرد: جنگجو بودن به معنای کامل بودن نیست! یا پیروزی! یا آسیب ناپذیری!
یعنی کاملا آسیب پذیر بودن
تنها شجاعت حقیقی همین هست!
پسره بر میگرده میگه با وضعیت موجود چیکار میتونم کرد هنوز تازه تصادف کرده!!!
پیرمرد میگه
تصادف آموزش تویهتو میتونی انتخاب کنی که یک قربانی باشی یا هر چیزه دیگه ای که دوست داشته باشی!!
زندگی انتخاب است
پسره میگه اتفاقی که برام افتاده رو انکار کنم
مرده میگه،پسر میگه چجوری شروع کنم
جنگجو عمل میکنه
احمق واکنش نشون میده!!!
(یکی از بهترین سوال های زیبا توی این فیلم همینه!!!!!)
پسره : اگر نتونم انجامش بدم چی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پیرمرد : اون آیندست بندازش دور!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(این قسمت منو به یاد بهترین لحظه فیلم کنگفو پاندا انداخت!!!!!
Yesterday is history
Tomorrow is a mystery
Today is a gift
That is why it is called the present
میگه شروع و پایانی وجود نداره فقط در حال انجام باش!!!!(Only doing)
----------------------------------------
در قسمت دیگه وقتی پسره میبینه مربیش تقاضای شرکت اونو در مسابقات انتخابی المپیک رد میکنه!!! خیلی ناراحت میاد جای پیر مرد و بهش میگه که فکر میکردم خیلی قوی هستم اما نتونستم
پیر مرد میگه تو برای طلای المپیک تلاش میکنی، پسره میگه خب معلومه المپیک یعنی همون طلا، چیزه دیگه ای نیست
پیرمرد میگه خوشبخت بود این نیست و با پسره بحثشون بالا میگیره
پسره درنهایت میگه من اگر به چیزی که میخوام برسم، رسیدم خوشبختم.
خلاصه این قسمت فیلم هم یک تیکه بسیار زیبا داره
پیر مرد میگه فردا میخوام ببرمت جایی رو نشونت بدم تو کوهستان که خیلی وقت بود میخواستم ببرمت!!!
فردا بعد از 3 ساعت پیاده روی و کوهنوری میرسند بالای قله
که مسطح بود
پسره میگه خب چیو میخواستی نشون بدی؟؟
پیر مرد میگه اوناهاش زیر پاته!!
پسره میگه امیدوارم که اون گل نباشه!!!
پیرمرده میگه نه تیکه سنگ کنار پاتو میگم.بعد میگه مطمئن نبودم همینم پیدا کنم و نیستم(کنایه از مدال طلایی که معلوم نیست بدست میاد یا نه!!!!)
پسره میپرسه سنگ خاصیه؟؟؟؟
میگه نه
میگه منو مسخره کردی سه ساعت راه رو آوردی اینو نشون بدی
پیرمرده میگه خودت کلی ذوق داشتی که ببینی اینم اون چیزی که میخواستی .ببخشید که دیگه خوشحال نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(کنای� � به حرف پسره که گفته بود من چیزی رو که میخوام بدست بیارم خوشبختم!!!)
بعد پیرمرد میذاره میره که پسرک بعد از چند ثانیه مکث میگه
سفر---------------------------------------------------
سفر هست که برامون خوشبختی میاره نه مقصد!!!!!
دیگه باقی این فیلم پر از درس و پند آموز و حقیقت نگر و درون گرا رو تعریف نمیکنم
اما اینا تجربه هایی از دیدن مراتب زیاد این فیلم بود که تونستم توی زندگی خودم اعمال کنم و نتیجه های خوبی بگیرم
این کتاب تحت عنوان جنگجوی درون توسط شخص حقیقی به نام دن میلمن منتشر شده است
این داستان زندگی حقیقی خود نویسنده است که در سال 2006 به فیلم مبدل گشته
---------------------------------------------------
در نهایت وقتی در عرصه مسابقات حضور پیدا میکنه تمام حرفهای پیرمرد یکجا درون خودش مرور میشه و متوجه میشه که هدف از زدن اون حرفها چی بود
و موقع ای هم که روی حلقه ها برای اجرای حرکات میره یاد سه سوال پیر مرد میفته
کجایی دن؟
اینجا
ساعت چنده؟
الان
تو چی هستی؟
این لحظه....
---------
ممنون از اینکه توجه کردید